چهارشنبه ۲۷ دی ۹۶ | ۱۸:۲۴ ۵ بازديد
خدا: بنده ي من نماز شب بخوان و آن 11 ركعت است. بنده: خدايا من خسته ام نميتوانم.خدا: بنده ي من 2ركعت نماز شفع بخوان و 1 ركعت نماز وتر. بنده: خدايا برايم مشكل است نيمه شب بيدار شوم.
خدا: بنده ي من قبل از خواب اين 3 ركعت را بخوان.
بنده: خدايا 3 ركعت زياد است. خدا: بنده ي من فقط 1 ركعت نماز وتر بخوان. بنده: خدايا امروز خيلي خسته ام راه ديگري ندارد؟
خدا: قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان كن و بگو يا الله.
بنده: خدايا من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم ميپرد.
خدا: همانجا كه دراز كشيده اي تيمم كن بگو يا الله. بنده: خدايا هوا سرد است!نميتوانم دستانم را از زير پتو در بياورم. خدا:بنده ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب مكنيم
بنده اعتنائي نمي كند و مي خوابد!!!! خدا: ملائكه من! ببينيد آنقدر ساده گرفتم اما او خوابيده است. خدا: چيزي به اذان صبح نمانده او را بيدار كنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده.
بنده اعتنائي نمي كند و مي خوابد!!!! خدا: ملائكه من! ببينيد آنقدر ساده گرفتم اما او خوابيده است. خدا: چيزي به اذان صبح نمانده او را بيدار كنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده.
ملائكه: خداوندا 2بار او را بيدار كرديم اما باز خوابيد. خدا: در گوشش بگوييد خدا منتظر توست. ملائكه: باز هم بيدار نمي شود. خدا:اذان صبح را ميگويند هنگام طلوع آفتاب است.اي بنده ي من بيدار شو نماز صبحت قضا ميشود.ملائكه: خداوندا نميخواهي با او قهر كني؟ خدا:او جزء من كسي را ندارد....شايد توبه كرد.
بنده من هنگامي كه به نماز مي ايستي من آنچنان گوش فرا ميدهم كه انگار همين يك بنده را دارم و تو چنان غافلي كه گويا صدها خدا
بنده من هنگامي كه به نماز مي ايستي من آنچنان گوش فرا ميدهم كه انگار همين يك بنده را دارم و تو چنان غافلي كه گويا صدها خدا